کسی وارد حجره ای شد به یک طلبه ای گفت اقا من امدم شما تنها نباشی
گفت وقتی امدی من تنها شدم هنگامی که تو نبودی من با یار بودم ،تا ربط به امام زمان پیدا نکنی بدان که تنهایی!
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان امد وقت است که باز ایی
یکی از بزرگان که در قید حیات هستند و از بزرگان هستند با مرحوم زرگر قانو و برنامه ای داشتند
در ساعت مقرری هر یک به تنهایی تا اسیاب در بین راه جمکران بیایند و از انجا با هم به جمکران مشرف شوند
یک دفعه می بینند مرحوم زرگر نیستند می گویند لابد تشریف اوردند و رفتند ،حرکت می کنند در بین راه به یک اقایی برخورد می کنند
سوال می کنند شما شیخی با این علائم ندیدید؟
می گوید چرا دیدم که می خواند و گریه می کند و یک سید جوانی هم در کنارش بود که با هم می رفتند
زرگر اقا را نمی دیده اما همین که متوسل بود اقا در کنا رشان بودند.
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست نخواهد شد پایاب شکیبایی
دائم گل این بستان شاداب نمی ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
___________________________________________________
شخصی به حرم حضرت رضا رفتند و جمعیت را دیدند و با خو گفتند چگونه امام رضا
با این همه زائر و جواب هر کسی را می دهد که به او متوسل شده؟
ناگهان حجاب از مقابل چشمانشان رفت و مشاهده کردند کنار هز زائر یک امام رضا است؟!
ادرکنی یا مولای یا اباصالح المهدی