قضیه جالب کاشف الغطا و فرزندش
چهارشنبه 84 آذر 23 توسط طلبه
مر حوم شیخ جعفر کبیر معروف به کاشف الغطا در یکی از شبها برای تهجد بر خاست فرزندش را از خواب بیدار کرد و فرمود بیا به حرم امیرالمومنین رفته و در انجا نماز شب بخوانیم فرزند جوان که بر خاستن از بستر گرم در ان وقت شب برایش سخت بود در مقام عذر خواهی برا مده و عرض کرد:پدر جان من فعلا مهیای این برنامه نیستم شما منتظر من نباشید فرمود: نه من اینجا ایستاده و منتظرم تا شما مهیا شوید فرزند جوان به ناچار از جای برخاست و وضو گرفت و دنبال پدر به راه افتاد کنار در صحن که رسیدن در انجا فقیری را دیدند که نشسته و دسته سوال برای گرفتن پول به سوی مردم دراز کرده است شیخ جعفر رو به فرزندش نمود و فرمود این شخص در این وقت شب برای چه اینجا نشسته است؟ عرض کرد برای گدایی فرمود چه مقدار ممکن است از رهگذران عاید او شود؟ عرض کرد احتمالا یک تومان فرمود:فرزندم درست فکر کن ببین این ادم برای مبلغی نا چیز در این وقت شب دست از استراحت و راحت و خواب ناز برداشته و دست ذلت به سوی مردم دراز کرده ایا تو به اندازه این شخص اعتماد به وعده های حق درباره شب بیداران و متهجدان نداری؟ که فرموده:فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قره اعین هیچکس نمی داند چه پاداش های مهمی که مایه روشنی چشم ها می گردد برای انها نهفته شده است!گفته اند فرزند جوان از شنیدن این سخن چنان متنبه شد که تا اخر عمر از سعادت نماز شب و شب بیداری و تهجد بر خوردار بود
____________________________________________________________________________________
نظر
|
کاش بتونم و بتونید در لحظه لحظه های زندگی منتظر باشیم منتظر حقیقی هر لحظه هر آن منتظر ظهور قبل از اینکه ما مشتاق دیدار اقا باشیم مطمئنا اقا مشتاقه پس بیایم همونی باشیم که اقامون می خوان انشاالله الهم الرزقنی حلاوه ذکرک و لقا ئک و حضور عندک آمین montazeran_zohooor@yahoo.com مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
|