بعضی روزا فکر می کنم بار گناهم
کاری کرده که پیش تو رو سیاهم
یاد گرفتاریم می افتم
یاد اون لحظه ای که می برنم
به یاد غسل و کفنم
یاد فشار قبرمو فریاد زدنم
یا اون لحظه ای که دو تا ملک سوال کنن
یاد ساکت شدنم یاد اون شلاقایی که می زنن روی تنم
که بگو خدات کیه قبلت کجاست
چیه کتابتو اسم پیامبرتو بگو
کمکم کن که نمونه جوابم توی گلو
تو سوال اولی بگم علی
دیگه هر چی که بگن بگم حسین
من قبلتک؟ من دینک؟ من امامک؟ من کتابک؟
دینم حسین روحم حسین عشقم حسین
اول حسین اخر حسین
سینه زن تو وقتی که می خواد بمیره
دم اخر دم می گیره
اگه بگن حالت چطوره
میگه دلم چشم براه قدم حضرت امیره
اخه شنیدم موقع مردن تو میای پا میزاری روی سرم
خودت نگفتی که میام با پدرم همراه جد اطهرم با حسنم برادرم
منتظرم باش که میام با مادرم
اگه اومدی بالا سرم
یه بار بگو به مادرت
این بیچاره نوکرته بگو به بابات این غلام قنبرته
بگو به امام مجتبی این دیوونه گریه کنه مادرمه مست تو و خواهرمه
به مادرت بگو که این بنده اگه ناسپاسه
ولی دلداده عطر گله یاسه
تو عاشقی هر چی می دونه معلم عشقش عباسه
حالا که این شعرو نوشتم یه قضیه ای هم بگم
میگن یه طلبه ای بود ادم عجیبی بود تو کاراش مراقبت داشت شب که می شد کارای روزشو می نوشت و اگر کسی رو دلخور کرده بود یا فکر می کرد حقی بر گردنشه فرداش می رفت و حلالیت می طلبید این طلبه گریه کن امام حسین و نوکر در خونه اقا بود ... خلاصه
یه مدتی بعد این اقا به طور اتفاق مریض می شن و دو ماه کمتر بیمارستان نمی مونن که در همون جوونی فوت می کنن
شب اول قبرش دوستاش با هم قرار می زارن برن سر مزارش
با هم می رن و شروع می کنن به دعا خوندن و نماز خوندن خلاصه تا صبح اونجا بودن
یکی از اونا نیمه های شب از خستگی خوابش می بره و یه دفعه با حالت پریشونی از خواب می پره و میگه: کجا رفت؟
اون سیدی که الان اینجا بود کجا رفت؟ میگن که بنده خدا کسی اینجا نبوده
میگه پس خواب دیدم یه سیدی همین الان اومده بود و پرسید چرا اینجایید؟ منم گفتم شب اول قبر دوستمونه اومدیم اینجا تا تنها نباشه اون سید میگه چرا خوابیدی بلند شو بلند شو همین حالا نکیر و منکر اومدن
با شنیدن این حرف بچه ها به های هوی می افتن هر کی یه چی میگه یکی نماز می خونه یکی دعا می خونه ...
یه دفعه یکی از اونا که خیلی پریشون شده بود به فکرش چیزی می رسه
سرشو می زاره رو قبر و میگه السلام علیک یا ابا عبد الله
می گذره...........
چند وقت بعد خواب همین طلبه رو می بینند بهش میگن چه خبر؟
میگه هر کی باشی وقتی چهره نکیر منکر و ببینی همه چی یادت می ره
همه چی یادم رفته بود یه دفعه یه صدایی شنیدم
السلام علیک یا ابا عبدالله
گفتم من هیچی یادم نیست فقط می دونم آقام حسینه
یا حسین
الهم عجل لولیک الفرج و جعلنا من المستشهدین بین یدیه
شاید با شهادت ... و گرنه.......