جانم فدای تو باد که از ما غایبی ولی ما از تو غایب نیستیم و بر ما و بر اعمال ما شاهدی.
روزهای شادی عالم گذشت
سپری شد ..اما با نبوهی از غربت
انبوهی از حرف های نگفته
حسی عجیب این روزها در دلت غوغا می کند
حس عجیبی که چیزی ست شبیه عشق
شبیه شور
عشقی که در لابه لای لایه های پنهان این دنیا گم شده بود یا کمرنگ
در همان لایه هایی خود انرا ساختیم!
همه جا چراغانیست
همه جا جشن است
اما نمی دانم این جشن از آن کیست؟
......
چه انتظار عجیبی
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
..
اقا باز هم همان حرف های تکراری
با زهم همان گلایه های همیشگی
نمیدانم بگویم ما عاشقیم یا به دنبال بهانه!
این جشن ها ز ان تو بود؟
یا بهانه ای برای شادی هایمان
...
تا تو نیایی
نه این دنیا شاد می شود نه دل نه هیچ چیز دیگری
و گرنه این همه سفارش ندبه از چه روست؟
هر جشنی که ز راه می رسد با خود ندبه ای نیز همراه دارد
چرا ندبه آن هم در این جشن و شادی؟
گفتند تا نیاید و دنیا را با ظهورش
روشن نکند
تمام شادی ها رنگ دیگری دارد
تا او بیاید
تا ظهور کند
تو در حضور باش
چرا که اگر منتظران حضور را رعایت کنند
منتظر ظهور خواهد کرد
اللهم عجل لولیک الفرج
.........................................................................