جاريتر از خورشيدي
و سرسبزتر از بهار
در آسمان نگاهت
هزاران ستاره شكفته است
خورشيد جرقهاي از نگاه توست
و دريا
قطرهاي از سخاوتت
تو امتداد نوري
و ذوالفقار
بي تو غريب است!
و عدالت يتيم!
كودكان هنوز
در انتظار تو اند
تا صميميت و نان را
بين آنان تقسيم نمايي
آنگاه كه به محراب ايستادي
پرندگان به تو اقتدا كردند
و نماز عشق را
در گوش نسيم زمزمه كردي
طنين صداي تنهايي تو
از دل سرد چاه شكفت
و با عطوفت شبنم
از سرانگشتان نخلستان جاري شد
اي مرد
اي قامت بلند تاريخ
بي تو
درختان خون گريستند